یک وقتهایی هست که اشتباهی توی یک زمان و مکان کاملا اشتباهی قرار نیگیریم و هیچ راه فراری هم نیست.

چند روز پیش توی خیابون :

ترافیک خیلی سنگین آقایی گوشی مبایل در دست پشت فرمان ماشین در حال رانندگی بود و من درست در لاین کنار همون آقا در حرکت بودم که ناگهان بمب آینه ماشین اون آقا خورد به آینه ماشین من .

من ☺

اون

باز هم من ☺

و اون ؟ و به اندازه نصف یک ماشین ازم دور شد .

چند ثانیا بعد من حرکت کرمو ناگهان بمب آینه من گرفت به آینه اون آقا .

آروم آینه رو درستش کردم که ناگهان دیدم یا خدااااا در ماشین اون آقاهه باز شدو بدو به سمت من داره میاد ، یادمه تنها چیزی که گفتم انین بود یااا ابالفضل و با ز گفتم یا ض یادم نیست ، میخواستم شیشرو بدم بالا که دیگه دیر شده بودو اون آقا تا کمر تو ماشینم بود و بالای ۱۹۹.۹۹۹ تا فحش داد ! من میخندیدم (نوعی واکنش اصبی) و اون بیشتر قرمز میشد و فحش میداد تا جایی که هرچی گفت و یکبار دیگه به خودش هم گفت و بعد که دید چیزی نمیگم رفت .

من

اوشون  

و باز من  

و البطه اوشون

و در آخر من از خروجی اتوبان خارج شدم.

و اوشون در ترافیک به این شکل از نظر دور و دورتر شد.

برای تو این اتفاق افتاده ؟ چیکار کردی ؟

 نه ؟ خوب چیکار میکنی ؟

عشق یه حسی مثل خوشحالیه

اشتباه از منه شما ببخشید یا زنگ آخر دم در وایستا تا بیام برات

هدر مداد رنگی یا دوست دختر های رنگی رنگی

اون ,ماشین ,؟ ,آینه ,آقا ,هم ,اون آقا ,آینه ماشین ,بمب آینه ,ناگهان بمب ,که ناگهان

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وردپرس Starlight :: وصــــالــــ :: امیررضا کامیار تفسیر زیارت عاشورا در بستر تاریخ Crystal گیم تو پارس game2pars فیلم و سریال تکنولوژی و فناوری